Just worthless blueberry footnotes

Just worthless blueberry footnotes

Just worthless blueberry footnotes

شهر تو

dark blueberry dark blueberry dark blueberry · 1403/12/28 20:33 ·

از شهری که من رو از تو جدا کرده بود متنفر بودم. بارها خودم رو اونجا تصور کردم، پیش تو، احتمالا توی یکی از اون ارامگاه‌های معروف شهرت؛ در تابستون و مسافرت. بخش همیشگی تصوراتم خیره شدن به چشمات و نشستن در کنارت با فاصله کمتر از یک دهم متر بود. برای مدتی مدام سعی می‌کردم خانواده‌ام رو برای سفری به خونه‌ات متقاعد کنم یا یک‌جورهایی این باور رو در ذهنشون ایجاد کنم که باید بریم، حتما باید بریم. بعد از تو هم همچنان از شهرم متنفرم ولی امیدوارم هیچوقت از اسمون شهرت هم رد نشم. هیچوقت حتی به تصادت تو رو نبینم و متوجه نشم نگاه کردن به چشمات با فاصله یک دهم متری چه حسی داره.

مبل آبی

dark blueberry dark blueberry dark blueberry · 1403/12/3 01:27 ·

میل من به درمان شدن بعضأ نسبی بود. به ندرت قرص‌هایم را به موقع می‌خوردم. گاهی همه را باهم می‌خوردم تا روانم را شکنجه دهم؛ تا حس کنم بیمار روانی‌ای هستم و نیاز من به این قرص‌ها، دائمی‌ست. زیاد پیش می‌اد که اصلا نمی‌خوردم، برای شکنجه و تنبیه خودم نیازی به تیغ و خون نداشتم. 

ویران بیدار

dark blueberry dark blueberry dark blueberry · 1403/2/25 21:16 ·

فکر می‌کنم آدمی بی‌شباهت به لیوانی نیمه پر نیست. گاهی اوقات ما نیز لبریز می‌شویم، از روزها پس از روزها. وجود ما بر شانه‌هایمان سنگینی می‌کند. مدام فکر می‌کنیم چه می‌شود اگر ساخته شده باشیم برای هیچ و پوچ. همین می‌شود که می‌گردیم به دنبال آنچه صدایش می‌زنیم استعداد و علاقه، بعدها در می‌یابیم نواختن ساز و قلمو به دست گرفتن کافی نیست؛ پای ارزش‌های مهم تر در میان است. با پول حصاری به دور خود می‌سازیم، شاید که از فکر خواسته‌هایمان در امان بمانیم. 
کابوس حقیقی را در انتظارات و ترس را در چشمان ناامید عزیزان می‌بینیم. اینجاست که با خودمان فکر می‌کنیم پس اخرش که چه؟ اگر رستگاری در سودمند بودن است این دستان پر از آرزو اما دور از قلم و کاغذ چه می‌شوند؟ اما دیگر پرسش برای تو فایده‌ای ندارد. روشنایی به دیروز تعلق می‌یابد و تو هم میل به دیدار دوباره‌اش نداری. سست می‌شوی، غمیگن و درمانده اما چشمانت گویای حالت نیست. خشمگین از همه و دور می‌شوی از هر آن‌ کس که شاید تو را روزی می‌شناخت؛ پس به خواب می‌روی. برای چند وقتی فرار می‌کنی و در آخر با کوچک‌ترین حرف و اعتراضی ویران خواهی شد. گریه می‌کنی و اشک می‌ریزی و فریاد می‌کشی زیرا امروز می‌دانی تو را ساخته‌اند بهر رنج و درد و ویرانی.

L-

dark blueberry dark blueberry dark blueberry · 1402/12/27 02:49 ·

مردم حاضرن هر کاری کنن تا ذره‌ای تفاوت درون خودشون در مقایسه با دیگران پیدا کنن تا باهاش همه رو بکشن.